جناب سنگ ، چه خبر؟

در خدمت جناب سنگ هستیم ایشون صبح تا شب به تماشای دنیا میشینن ازشون خواستیم نظرشون رو بگن ، جناب سنگ بفرمایید

سنگ: با اینکه شما چون من ی سنگم بهم سلام نکردید ولی من به خوانندگان عزیز سلام میکنم، من سنگی لب دریا بودم رفیقام صدف ها و خرچنگ ها بودن اما از موقعی که کودکی منو به شهر اورد رفیقم سوسک ها و گربه ها هستن ، غذای من صدای خنده ادما بود که میومدن لب دریا اما الان غذام صدای ادماست وقتی از مشکلاتشون میگن ، قبلا با اب دریا دوش‌ میگرفتم الان با دود هوا ٫ قبلا تفریح این بود که یکی پرتم کنه تو آب الان تفریحم اینه که یکی شوتم کنه تو دیوار ، عاشق ی صدف بودم اما هرچی از سنگ های اینجا میپرسم کسی نمیدونه صدف چیه

میشه منو برگردونید دریا ؟ خسته شدم اخه

Leave a comment

Design a site like this with WordPress.com
Get started