اصطلاح قلب سبک یعنی چی؟
یعنی اینکه وقتی برای اولین بار با یکی صحبت میکنی بهترین شخصیت ممکن رو برای طرفت در نظر‌بگیری‌اگه خلافش ثابت شد نظرتو تغییر بدی
تو جامعه ما دقیقا برعکس ، بدترین شخصیت رو در نظر‌میگیریم و اعتماد نمیکنیم اگه طرف تلاش کرد و ثابت کرد نظرمونو عوض میکنیم
شمایی که اینو میخونی به سبک قلبی دعوتت میکنم !
در خدمت جناب سنگ هستیم ایشون صبح تا شب به تماشای دنیا میشینن ازشون خواستیم نظرشون رو بگن ، جناب سنگ بفرمایید
سنگ: با اینکه شما چون من ی سنگم بهم سلام نکردید ولی من به خوانندگان عزیز سلام میکنم، من سنگی لب دریا بودم رفیقام صدف ها و خرچنگ ها بودن اما از موقعی که کودکی منو به شهر اورد رفیقم سوسک ها و گربه ها هستن ، غذای من صدای خنده ادما بود که میومدن لب دریا اما الان غذام صدای ادماست وقتی از مشکلاتشون میگن ، قبلا با اب دریا دوش میگرفتم الان با دود هوا ٫ قبلا تفریح این بود که یکی پرتم کنه تو آب الان تفریحم اینه که یکی شوتم کنه تو دیوار ، عاشق ی صدف بودم اما هرچی از سنگ های اینجا میپرسم کسی نمیدونه صدف چیه
میشه منو برگردونید دریا ؟ خسته شدم اخه
آقای پاستر همیشه میگفت آدم ها به همون راحتی که فراموش میکنن دیشب شام چی خوردن ، محبت رو هم فراموش میکنن ؛ اون همیشه میگفت سعی نکن در یاد ها باشی دیگ هرچی باشه تو از قرمه سیزی که خوشمزه تر نیستی؟ همون طور که یکی یادش میره دیشب قرمه سبزی خورده تورو هم یادش میره که کی بودی و چیکار کردی
اقای پاستر ادم ارومی بود کسی تاحالا عصبانیتشو ندیده بود ، همیشه تجربه های جالبی در اختیار من میذاشت که من وقت کنم چن تاشو اینجا مینویسم
درونگرایی از جمله مفهوماییه که خیلی برداشت های اشتباه ازش شده ، درون گرایی خجالتی بودن نیست ، درونگرایی کم حرف بودن نیست
دیدی خسته میشی از روزمرگی میگی برم با دوستام ی دوری بزنم؟ اینجا تفاوت بین ی برونگرا و درون گرا معلوم میشه ، برونگرا ارامش و شارژ شدنش تو گردش و بیرون رفتنه ، در حالی که درون گرا با تنها بودن سرحال میشه و برعکس اگه تو اجتماع باشه خسته میشه غمگین میشه !
پس دوست من اگه شخصیتی که بهش اهمیت میدی یک درونگراست مطمئن باش با دعوت کردنش به ی فعالیت دست جمعی بهش لطف نمیکنی اتفاقا اگه بهش بگی که میتونه نیاد و تو ناراحت نمیشی ، خیلی خوشحالش میکنی
امروز همینطور که نشسته بودم رو صندلی مطالعه ام و مردد بودم که کدوم کتابو شروع به خوندن کنم چشمم به کتابی افتاد که عنوانش دسته دلقک ها بود !
دلقک؟ بنظر میاد نویسنده مسائل مهم اجتماعیو توش مطرح کرده باشه البته اینکه فیلم جوکر رو دیده بودم بی تاثیر نبود تو این نظرم ، کلمه دیگش «دسته» بود تصورم از دسته یا کروه ، چند تا رفیقن که همیشه باهمن تقریبا تو هر شرایطی
اما چه اتفاقی میفته اگه یکی از اعضای این دسته با یکی دشمن باشه ؟ آیا بقیه هم باید دشمنش بشن ؟
چیزی که بهش میگیم رسم رفاقت حکم میکنه که بله باید کل گروه با اون دشمن ، دشمنی کنن ، اما رسم انسانیت چی میگه؟
رسم انسانیت میگه که گروه باید حرفای دو طرف رو بشنوه بعد تصمیم بگیره !
پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست ! خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت. پسر پرسید : بستنی شکلاتی چند است؟
خدمتکار گفت 50 سنت . پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستی معمولی چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پرشده بود و عده نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودن با بی حوصلگی گفت :35 سنت پسر گفت برای من بستنی معمولی بیاورید…
خدمتکار بی حوصله یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورت حساب را به پسرک دادو رفت ، پسر بستنی را تمام کرد صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوق پرداخت کرد و رفت…
هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت ،پسر بچه درروی میز در کنار بشقاب خالی 15سنت انعام گذاشته بود در صورتی که میتوانست بستنی شکلاتی بخرد !
همیشه شنیدیم که میگن قضاوت نکن تو که از زندگی طرف خبر نداری !
اما مگه میشه ی نفرو دید و صرفا با دیدن قیافش پیش داوری نکرد ؟!
تو ذهن همه ما وقتی برای اولین بار ی نفرو میبینیم ی قضاوتی شکل میگیره چه بخوایم چه نخوایم !
من خودم امتحان کردم معلم هایی که منو برای اولین بار با عینک دیدن فکر میکردن من درس خونم ولی اونایی که بدون عینک دیدنم برعکس فکر میکردن ی کلمه درس هم نمیخونم
(هرچند که جفتش غلطه!)
پس همیشه این قضاوت کردن تو نگاه اول هست ، نوع لباس پوشیدن ، طرز حرف زدن و… تاثیر گذارن
اما میشه این قضاوت هارو به چالش کشید همونطور که اون معلم درسخون بودن منو با امتحان به چالش کشید
در کل بنظر من درستش اینه که اگه قضاوتی کردی به چالش بکشون اون قضاوتو و اگه حس به چالش کشیدن نداری باید اون قضاوتو فراموش کنی و اگه نمیتونی فراموش کنی با اون آدم خیلی معاشرت نکنی !
Erfannotes 